نویسندگی کار آسانی نیست و نوشتن یک داستان کوتاه خوب از آن هم سختتر بنظر میرسد.
برای مثال به خروجیهای شرکت پیکسار دقت کنید. فیلمهای این استودیو به طور شگفتانگیزی هر روز نسبت به روز قبل بهتر میشوند. شاید اگر بدانید که به سرانجام رساندن یک فیلم معمولی در این استودیو 6 سال زمان میبرد کمی از این تعجب شما کاسته شود و بیشتر درک کنید که خوب نوشتن یک هنر تصادفی نیست و به زمان، زحمت، دانش و تجربه نیاز دارد.
اهمیت داستان کوتاه
نوشتن داستان کوتاه همیشه بهترین راه کسب تجربه در زمینه نویسندگی بوده است. نویسندههای بزرگ مانند ارنست همینگتوی، لئو تولستوی قبل از نوشتن اولین رمان خود به داستان نویسی پرداخته بودند و آن را در نشریات منتشر میکردند.
نوشتن داستان کوتاه بهترین راه برای کسب سریع تجربه در زمینه نویسندگی است.
چگونه داستان کوتاه بنویسیم ؟
داستان بخوانید
استفان کینگ نویسنده بزرگ جهان میگوید: اگر شما وقت برای خواندن نداشته باشید؛ وقت برای نوشتن داستان کوتاه نخواهید داشت.اگر تا به حال داستان کوتاه نخواندهاید برای داستان نویسی با مشکل روبرو خواهید شد. اما اگر صدها داستان کوتاه خوانده باشید با بررسی یک یا دو داستان کوتاه خواهید توانست تا فرم معمول در داستان کوتاه را به درستی تشخیص دهید.
شاید خواندن این مطلب به شما کمک کند : آموزش کتابخوانی
جمله کلیدی بنویسید.
سعی کنید تمام داستان کوتاه خود را در یک جملۀ یک خطی خلاصه کنید. این جمله هستۀ اصلی داستان شما را شکل میدهد. یک جمله کلیدی برای داستان کوتاه “یک شاخه رز برای امیلی”: یک زن تنهای جنوبی بعد از طرد شدن توسط معشوقهاش که در خانهاش مرده پیدا میشود.
فرمول نوشتن جمله کلیدی: نقش اصلی + توصیف نقش اصلی(تنهای جنوبی) + یک اتفاق (پیدا شدن جنازه) + یک کشمکش (طرد شدن توسط معشوقه)
نوشتن جمله کلیدی به شما کمک خواهد کرد تا بدانید داستان شما درباره چیست.
شروع به نوشتن داستان کنید. اغلب راهنماها توصیه میکنند که سعی کنید پاراگراف اول جذابی بنویسید. هرچندیک شروع جذاب اهمیت بسیار بالایی دارد اما نوشتن آن برای فردی که قرار است اولین داستان کوتاه خود را بنویسد کار بسیار سختی خواهد بود.
چاره چیست؟ شما نیاز خواهید داشت تا متن اولیه داستان خود را حدودا 2 برابر طول متن اصلی بنویسید. مثلا اگر میخواهید ی داستان کوتاه 5،000 کلمهای بنویسید باید در ابتدا داستان کوتاهتان را 10،000 کلمهای در نظر بگیرید. حتما میپرسید چرا؟ به این دلیل که بعد از اتمام داستان نویسی ما نیاز پیدا خواهید کرد تا بهترین کلمات و جملات را از بین سایر کلمات برای داستانتان انتخاب کنید. جملات اضافه و هجو را از آن بگیرید تا حوصله مخاطب را سر نبرد.
بازنویسی و ویرایش
خوب نوشتن در حقیقت خوب بازنویسی کردن است. بعد از نوشتن داستان اولیه نوبت به حذف، بازنویسی و ویرایش میرسد. این سختترین بخش نوشتن یک داستان کوتاه به شمار میرود. این کار مانند پارو زدن در یک باتلاق است.
برای راحت کردن داستان نویسی خود داستان کوتاهتان را چندین بار بلند بخوانید و سعی کنید جملاتی را که روان نیسند را عوض کنید. آنهایی را که از نظر دستوری مشکل دارند ویرایش کنید و آنهایی را که تکراری به نظر میآیند خط بزنید.
تایید نهایی
اگر خودتان مطمئن شدهاید داستان کوتاه تازه متولد شما از همه نظر مناسب است آن را برای چند فرد مطمئن بفرستید تا نظراتشان را درباره داستان کوتاه شما بیان کنند. این کار قطعا به ما در پیدا کردن نقاط ضعف و قوت داستان کمک خواهد کرد اما بدانید نهایتا این شما هستید که برای اعمال تغییرات باید نظر بدهید.
3 گام برای یادگیری نوشتن یک داستان خوب
اهمیتی ندارد که شما تازه شروع به نوشتن کردهاید یا در زمینه نوشتن تجربه دارید. شما در هر موقعیتی که باشید یاد گرفتن اطلاعات جدید میتواند سطح کاری شما را بالاتر ببرد. در چند خط پیش رو ما تلاش میکنیم تا شما را حداقل یک قدم به نوشتن بهتر نزدیک کنیم.
1. در یک جلسه بنویسید.
پیشنویس داستان را در کوتاهترین مدت ممکن بنویسید. اگر در حال داستان نویسی هستید تلاش کنید تا در یک جلسه تمام شود. اگر هم در حال نوشتن یک رمان هستید سعی کنید تا پیشنویس بیشتر از یک فصل (سه ماه) طول نکشد.
در مورد نوشتن پلات نگران نباشید. شما میتوانید این کار را بعد از این که قصه شکل گرفت انجام دهید. پیشنویس اول معمولا اکتشافات شما برای داستانتان است. شما مثل یک باستان شناس در حال گودبرداری از یک شهر قدیمی هستید. در وحله اول ممکن است فقط سرنخهایی از اینکه در کجا قرار دارید داشته باشید اما به مرور و با پیشروی اطلاعات شما از پروژه در دستتان کاملتر خواهد شد. الان فقط رو به جلو پیش بروید!
2. به نقش اصلی داستان بپردازید.
داستانها همیشه حول نقش اصلی میچرخند. اگر نقش اصلی داستان شما خوب نوشته نشود داستان کوتاه خوبی هم به وجود نخواهد آمد. گرفتن یک تصمیم مهم در داستان چیزی است که نقش اصلی آن را بر عهده دارد. نقش اصلی در طول داستان باید تصمیم بگیرد که خودش را وارد این ماجرا (خوب یا بد) بکند یا نه و عواقب این داستان برای هر تصمیم که بگیرد چه خواهد بود. برای جزییات بیشتر میتوانید به سایر نقشها هم بپردازید. مثلا نقش منفی داستان، نقش مکمل داستان که اغلب جنبه لطیف نقش اصلی را به مخاطب نشان میدهد.
3. تردید و درام خلق کنید.
ایجاد تردید در ذهن خواننده هیجان داستان شما را هزاران برابر خواهد کرد. برای ایجاد تردید، تقدیر شخصیت اصلی باید در معرض تغییر سریع قرار بگیرد. با ایجاد سوالات درام در ذهن مخاطب مانند “بالاخره میتونه از پسش بربیاد؟ بالاخره میتونه مرد رویاهاش رو پیدا کنه؟” خواننده را برای مطالعه و فهمیدن اتفاقات بعدی ترغیب کنید.
نکته: برای این که به خوبی از پس ایجاد تردید در داستانهای کوتاه خود بربیایید هیچ چیز به اندازه تغییر دقیق اطلاعات داده شده به خواننده تاثیرگذار نیست. مانند فاش کردن اطلاعات بیشتر از زبان یکی از نقشهای داستان که تمامی آنچه را که تا به حال به مخاطب دادهاید دستخوش تغییر کند.
نظر شما چیه؟